آنچه پيش رو داريد نگاهي است به سه بحث از مباحث فراوان اعتكاف؛ اهميت و فضيلت اعتكاف در قرآن و روايات، و اينكه معتكف شدن و بودن، نياز همه اقشار جامعه است و در پايان به راههاي توسعه اعتكاف ميپردازيم.
هيچ گنجي بي دد و بي دام نيست ***جز به خلوتگاه حق، دل رام نيست
انسان در گريز از هواي نفس و فرار از اشتغالات زندگي، در طريقت انس با معبود همواره نيازمند خلوتي است تا در انزواي وجود خويش در آثار صنع پروردگارش با ديدة عبرت بينديشد و با سوز دل و اشك ديده، باطن خود را از زنگار گناهان بشويد و خانه دل را مصفاي حضور خالق هستي بخش سازد، و اعتكاف زمينه چنين خلوتي را فراهم ميكند و فرصت و مجالي ميدهد براي پرداختن به امور نفس خويش و جلوهگري نور محبت خدا در اعماق سراي وجود انسان، تا انسان بدون دلواپسي از كارهاي انجام نشده و وابستگيهاي روزمره، خود را در سراي معبود خويش نظارهگر باشد.
حضرت صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «فِي التَّوْراةِ مَكْتُوبٌ يَا ابْنَ آدَمَ تَفَرَّغْ لِعِبادَتي اَمْلاءُ قَلْبَكَ غِنيً وَلا آكِلْكَ إِلي طَلَبِكَ وَعَلَيَّ اََنْ اَسُدَّ فاقَتَكَ؛[1] در تورات نوشته شده است: اي فرزند آدم! براي انجام عبادت من فراغتي به وجود بياور تا من دل تو را از بي نيازي سرشار سازم و بدون اينكه تو طلب كني، حاجتت را برآورده كنم و من خود را ملتزم ميدانم كه حوائج تو را برطرف نمايم.»
و نيز آن حضرت نقل نموده كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: «أفْضَلُ النّاسِ مَنْ عَشِقَ العِبادَةَ فَعانَقَها وَاَحَبَّها بِجَسَدِهِ وَتَفَرَّغَ لَها[2]؛ با فضيلت ترين مردم كسي است كه عاشق عبادت باشد و با اشتياق تمام عبادت را به آغوش بكشد و با جسمش آن را دوست بدارد و براي آن فراغتي به وجود بياورد.»
مساجد همواره به عنوان پايگاه اعتكاف، مركز خلوت و انس عابدان با معبود خويش محسوب ميگردند و اعتكاف روزهايي در خلوت خويش با خود بودن و به ياد خدا زيستن است. اعتكاف گشت و گذاري است در كوچه پس كوچههاي درون و گشتن در دنياي «تو در تو»ي دل و شناختن خود و مجاهده با نفس و انس با معبود. اعتكاف بريدن از غير و پيوستن به دوست براي دوباره برگشتن به جامعه است، منتهي با ره توشه درون سازي. اعتكاف هجرتي دروني براي سير در دنياي باطن است و مروري بر نفسانيات خويش است تا گام تهذيب برداريم و گام بندگي برگيريم. اعتكاف تمريني است سه روزه، با «قيام» و شب زنده داري و «صيام« و روزه داري تا يك عمر در معبد نياز و سجده گاه راز و نياز، معتكف حريم بندگي باشيم. اعتكاف اهل عبادت را «عيد حضور» است و اهل غفلت را روزنهاي به سوي نور. خواندن و شنيدن كجا و ديدن و چشيدن كجا.[3]
آنچه پيش رو داريد نگاهي است گذرا به سه بحث از مباحث فراوان اعتكاف؛ اهميت و فضيلت اعتكاف در قرآن و روايات، و اينكه معتكف شدن و بودن، نياز همه اقشار جامعه است از رئيس و مرئوس، از مرجع و مقلِّد، استاد و شاگرد، و باسواد و بي سواد، و مرد و زن و... و همين طور نگاهي داريم به راههاي توسعه اعتكاف.
اعتكاف در لغت به معناي حبس و توقف و رو كردن به چيزي است با تعظيم و تكريم؛ و در اصطلاح، به معناي توقف و ماندن سه روز و بيشتر از آن در مسجد جامع ميباشد.[4]
قرآن كريم در آياتي به مسئله اعتكاف اشاره كرده است؛ از جمله به حضرت ابراهيم واسماعيل ـ عليهما السلام ـ فرمان ميدهد كه خانه خدا را براي طواف كنندگان و معتكفان و نماز گذاران آماده سازيد، آنجا كه فرمود: ﴿وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَأمْناً وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ اِبْراهيمَ مُصَلّيً وَعَهِدْنا اِلي اِبْراهيمَ وَ اِسْماعيلَ أنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطّائِفينَ وَالْعاكِفينَ وَالرُكَّعِ السُّجُودِ﴾؛[5] و [به خاطر بياوريد] هنگامي كه خانه كعبه را محل بازگشت و مركز امن براي مردم قرار داديم، و ]براي تجديد خاطره] از مقام ابراهيم، عبادتگاهي براي خود انتخاب كنيد، و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه: خانة مرا براي طواف كنندگان و معتكفان و ركوع كنندگان و سجده كنندگان پاك و پاكيزه كنيد.»
اين آيه شريفه به صراحت از اعتكاف در مسجد الحرام سخن به ميان آورده است، ولي از آنجا كه همه مساجد خانه هاي خداوند در روي زمين هستند،[6] اعتكاف در هر يك از آنها در صورت جامع بودن مورد توجه خداوند است و داراي پاداش فراوان؛ البته با حفظ مراتب و درجات مساجد.
در آيهاي ديگر به يكي از احكام اعتكاف در مسجد پرداخته مي فرمايد: ﴿وَلا تُباشِرُوهُنَّ وَاَنْتُمْ عاكِفُونَ فِي الْمَساجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللهِ فَلا تَقْرَبُوها كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللهُ آياتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ﴾[7]؛ «و در حالي كه در مساجد به اعتكاف پرداخته ايد، با زنان آميزش نكنيد. اين مرزهاي الهي است؛ پس به آن نزديك نشويد! خداوند اين چنين آيات خود را براي مردم روشن مي سازد، باشد كه پرهيزگار گردند.»
آيه فوق علاوه بر بيان يكي از احكام اعتكاف، اين مسئله را بيان مي كند كه اعتكاف اختصاص به مسجد الحرام و يا مسجد النبي ندارد؛ بلكه در مساجد ديگري نيز مي توان اعتكاف كرد.
اعتكاف مجموعه اي مركب از مهم ترين عبادات واجب و مستحب است؛ لذا معجوني است شفا بخش و سازنده؛ هم اثر نماز در آن است ـ كه ياد خدا و باز دارندگي از گناهان باشد[8] ـ و هم نتيجه روزه ـ كه سرّي از اسرار الهي است ـ چنانكه حضرت رضا ـ عليه السلام ـ فرمود: «اَلصَّوْمُ سِرٌّ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْعَبْدِ؛[9] روزه سرّي بين خدا و بنده است.» و هم پاداش آن خدا و با خدا است كه «اَلصَّوْمَ لي وَ أَنَا اَجْزي بِهِ؛[10] روزه براي من است و من جزا مي دهم (و يا من جزاي او هستم.)
مخصوصا روزة ايام البيض در ماه رجب آثار ويژه اي دارد، پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: «هر كس سه روز از وسط ماه رجب (سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم) را روزه بدارد و در شبهايش به نماز شب قيام كند، از دنيا رحلت نمي كند مگر با توبة نصوح.»[11]
علي ـ عليه السلام ـ فرمود: « هر كس يك روز از ماه رجب را در اول يا وسط يا آخر آن روزه بگيرد، گناهان او بخشيده مي شود.»[12]
امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «كسي كه ايام البيض از ماه رجب را روزه بگيرد، خداوند به ازاي هر روز، ثواب روزه داري و شب زنده داري يك سال را براي او بنويسد، و در روز قيامت، در جايگاه ايمن شدگان از آتش دوزخ خواهد ايستاد.»[13]
همچنين بعضي از تروك حج در اعتكاف وجود دارد؛ مانند ترك نگاه به آينه، و عطر زدن و مجادله و... كه تمرين دوري از محرمات است و بخشش گناهان را در پي دارد.
و هم دعا در آن است كه مغز و مخ عبادات به شمار مي رود. «اَلدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ وَلا يَهْلَكُ مَعَ الدُّعاءِ اَحَدٌ؛ دعا مغز عبادت است و كسي با [ داشتن حالت] دعا به هلاكت نمي رسد.»[14]
راستي اگر اين مجموعه عبادات، با زمزمه نماز شب و اعتراف به گناهان همراه شود، چه آثار گرانسنگي در پي خواهد داشت.
انسان اگر كمترين توجهي به پرونده خويش داشته باشد، مي بيند كوله باري از گناهان، آن را پر كرده است. اعتكاف فرصتي است براي تخفيف بار گناهان ، و بايد در اعتكاف عرضه داريم كه:
اي عفو تو شامل گناهان
كوي تو پناه بي پناهان
اي مرهم قلب خسته من
اي راز دل شكسته من
بر خسته دلان شفاي دردي
محروم نكرده دردمنـدي
بنگر ز گنه چه تيره روزم
چون شمع به درگهت بسوزم
و در روايت مي خوانيم كه «مَنْ اِعْتَكَفَ ايماناً وَاحْتِساباً غُفِرَ لَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ؛[15] هر كس از روي ايمان و حسابگري معتكف شود، گناهان گذشته او بخشيده مي شود.» و همچون انساني كه تازه از مادر تولد يافته، خواهد بود. اين نشان مي دهد كه اعتكاف آن قدر اهميت دارد كه مي تواند گناه گذشته انسان را پاك كند.
عاقبت به خيري يا رهايي از آتش جهنم، آرزوي تمام اولياء و بزرگان بوده است. در دعاي جوشن كبير با آن عظمتش كه مشتمل بر هزار اسم خداوند (وشايد اسم اعظم الهي) است، بعد از هر ده اسم مبارك خداوند، فرياد مي كشيم: منزهي تو اي كسي كه معبودي جز تو نيست... «خَلِّصْنا مِنَ النّارِ يا رَبِّ؛ ما را از آتش نجات بده ! اي پروردگارم.»[16]
و در دعاي مبارك مجير كه در ايام البيض هم وارد است، بعد از هر دو اسم مبارك خداوند مي گوييم: «اَجِرْنا مِنَ النّارِ يا مُجير؛[17] ما را از آتش [جهنم] پناه ده، اي پناه دهنده.»
از فضيلت و عظمت اعتكاف است كه انسان مي تواند در اين چند روز توقف در مسجد، آيندة خود را بيمه كند و خود را از آتش جهنم برهاند، چنان كه در حديث نبوي مي خوانيم: «مَنِ اعْتَكَفَ يَوْماً اِبْتِغاءَ وَجْهِ اللهِ جَعَلَ اللهُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النّارِ ثَلاثَةَ خَنادِقَ؛ هر كسي روزي را براي خدا اعتكاف كند، خداوند بين او و آتش [جهنم] سه خندق فاصله قرار مي دهد [و او را از آتش دوزخ نجات مي دهد].»
خداوند براي برخي اعمال دو برابر پاداش قرار داده و براي برخي ده برابر و براي انفاق در راه خدا هفتصد برابر: ﴿سَبْعَ سَنابِلَ في كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِأةُ حَبَّةٍ﴾ و براي جهاد در راه خدا، پاداش ﴿بِغَيْرِ حِسابٍ﴾، يعني بي حد و مرز قرار داده است.
يكي از اعمالي كه چنين پاداشي دارد، اعتكاف است. در حديثي آمده است كه «اَلْمُعْتَكِفُ يَعْكِفُ الذُّنُوبَ وَيَجْري لَهُ مِنَ الْاجْر كَاَجْرِ عامِلِ الْحَسَناتِ كُلِّها؛[18] معتكف گناهان را متوقف نموده ]و از بين مي برد[ و اجري بسان اجر انجام دهنده تمام نيكيها دريافت مي دارد.»
و اين پاداش آنگاه دو چندان خواهد شد كه دركنار اعتكاف، روزة ماه رجب را هم اضافه كنيم، و آنگاه معناي «اَيْنَ الرَّجَبِيُّون» روشن مي شود. حضرت صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «إذا كانَ يَوْمَ الْقِيامَةِ نادي مُنادٍ مِنْ بَطْنانِ الْعَرْشِ أيْنَ الرَّجَبِيُّونَ؟ يَقُومُ اُناسٌ يَضييءُ وُجُوهُهُمْ لِاَهْلِ الْجَمْعِ عَلي رُؤُوسِهِمْ تيجانُ الْمُلْكِ وَذَكَرَ ثَواباً جَزيلاً اِلي أنْ قالَ: هذا لِمَنْ صامَ مِنْ رَجَبٍ شَيْئاً وَلَوْ يَوْماً مِنْ أوَّلِهِ اَوْ وَسَطِهِ اَوْ آخِرِهِ؛ وقتي روز قيامت شد، ندا كننده اي از درون عرش صدا مي زند كجايند «رجبيون» (اهل ماه رجب) پس گروهي ــ كه چهره آنان بر جمعيت درخشان است و تاج شاهي بر سر دارند ــ به پا خيزند. آن گاه امام صادق ـ عليه السلام ـ ثوابهاي زيادي نام برد. و بعد فرمود: همه اينها براي كسي است كه قسمتي از ماه رجب را روزه بگيرد؛ اگر چه يك روز در اول يا وسط يا آخر آن باشد.»
البته همة اين پاداشها براي كساني است كه اعتكاف جامع الشرايط داشته باشند؛ هم احكام آن را مراعات نمايد و هم آداب باطني و ظاهري آن و در واقع به اوج اعتكاف رسيده باشند.
سيد بن طاووس ـ رحمه الله ـ مي گويد: «بدان كه اوج و كمال اعتكاف آن است كه انسان عقل و دل و ديگر اعضاي بدن خويش را تنها بر اعمال صالح وقف كند و آنها را بر درگاه خداوند و اراده مقدس او حبس نمايد. معتكف بايد فكر و جان و اعضاي خود را با افسارهاي مراقبت به خوبي مهار كند و از چيزهايي كه روزه دار بايد از آن بپرهيزد، كاملا خودداري كند، بلكه دقت و مراقبه معتكف بايد به مراتب بيشتر از روزه دار باشد؛ زيرا او هم روزه دار است و هم معتكف، و هر معتكفي خود را ملزم نموده است كه با تمام وجود به خداوند متعال روي آورد و رويگرداني و غفلت از حق را يكسره كنار نهد.
بنابراين هرگاه معتكف نور عقل و جانش را به غير خدا مشغول كند، يا عضوي از اعضاي بدنش را به غير خدا مشغول كند، يا عضوي از اعضاي بدنش را در كاري كه طاعت پروردگار نيست به كار گيرد، به همان ميزاني كه غفلت نموده، يا كوتاهي كرده، از حقيقت اعتكاف خود كاسته است.»[19]
آنچه از ثوابها و پاداشها بيان شد، مربوط به مطلق اعتكاف بود، و اشاره شد كه اين پاداشها در ماه رجب افزايش مي يابد. و در ماه مبارك رمضان ـ مخصوصاً دهة آخر ـ چندين برابر افزايش مي يابد؛ زيرا اعتكاف همراه با زماني مي شود كه در آن نَفَسهاي انسان تسبيح است و خوابش عبادت، و طاعاتش پذيرفته شده، و خواندن يك آيه برابر با يك ختم قرآن.
آنگاه اگر اين ثوابها همراه با ثوابهاي شبها و روزهاي قدر شود، سر از كجا در مي آورد.
از اينجا مي فهميم كه چرا پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ هميشه دهة آخر ماه مبارك رمضان را اعتكاف مي كرد، چنان كه امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمود: «اِعْتَكَفَ رَسُولُ اللهِ ـ صلّي الله عليه و آله ـ في شَهْرِ رَمَضانَ فِي الْعَشْرِ الْاَوَّلِ ثُمَّ اعْتَكَفَ فِي الثّانِيَةِ فِي الْعَشْرِ الْوُسْطي ثُمَّ اعْتَكَفَ فِي الثّالِثَةِ فِي الْعَشْرِ الْاَواخِرِ، ثُمَّ لَمْ يَزَلْ يَعْتَكِفْ فِي الْعَشْرِ الْاَواخِرِ[20]؛ پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در ماه رمضان در دهة اول معتكف شد، سپس در سال دوم، در دهة دوم معتكف شد، آنگاه در سال سوم، در دهة سوم دست به اعتكاف زد، پس براي هميشه دهة آخر رمضان را اعتكاف نمود.»
و در يكي از سالها كه به خاطر جنگ بدر نتوانسته بود اعتكاف كند، دو دهه اعتكاف نمود. چنانكه حضرت صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «كانَتْ بَدْرُ في شَهْرِ رَمَضانَ وَلَمْ يَعْتَكِفُ رَسُولُ اللهِ ـ صلّي الله عليه و آله ـ فَلَمّا اَنْ كانَ مِنْ قابِلٍ اِعْتَكَفَ عِشْرينَ، عَشْراً لِعامِهِ، وَ عَشْراً قَضاهُ لِما فاتَهُ؛[21] جنگ بدر در ماه رمضان واقع شد و پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نتوانست معتكف شود، پس در سال آينده بيست روز اعتكاف كرد، ده روز براي همان سال و ده روز بابت قضاي سال گذشته.»
معلوم مي شود اعتكاف در ماه رمضان از ويژگي خاصي برخوردار است كه يك نمونه از ثوابش آن است كه سكوني از امام صادق ـ عليه السلام ـ و آن حضرت از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل نموده كه حضرتش فرمود: «اِعْتِكافُ عَشْرٍ في شَهْرِ رَمَضانَ تَعْدِلُ حَجَّتَيْنِ وَعُمْرَتَيْنِ؛[22] اعتكاف ده روز در ماه رمضان معادل [ثواب] دو حج و دو عمره است».
مدتي است كه اعتكاف مقداري رونق يافته، بزرگان و مراجع و مسئولان گاه به اعتكاف توصيه ميكنند و در برخي موارد خود بانيان و زمينه سازان اعتكافند، ولي خود آنان شخصاً در اعتكاف حضور نمييابند، گويا اعتكاف فقط مربوط به شاگردان، رعيت و زير دستان است و حال آنكه بيش از همه حضور مراجع و بزرگان و مسئولان و مديران در اعتكاف ضروري مينمايد؛ چرا كه هم فرصتي است براي رسيدگي به پرونده گذشته و تجديد قوايي است براي حالت معنوي آنان، و هم زمينهساز و مشوّق بيشتر ديگران براي حضور در اين محفل نوراني و سراسر حضور. لذا لازم است در هر منطقه، بزرگان آن قوم جهت اعتكاف در مساجد حضور يابند.
حضرت صادق ـ عليه السلام ـ به عبد الملك فرمود: «يا فَضْلُ لايَاْتِي الْمَسْجِدَ مِنْ كُلِّ قَبيلَةٍ اِلاّ وافِدُها وَمِنْ كُلِّ أهْلِ بَيْتٍ اِلاّ نَجيبُها؛ اي فضل! در مسجد از هر قبيله و طائفهاي [در گام اول] جز سرپرست و بزرگ آن و از هر خانوادهاي جز فردي كه نجيب آن خانواده است حضور پيدا نميكند.»
وقتي بزرگان و دانه درشتها آمدند، ديگران نيز به دنبال آنان خواهند آمد. در طول تاريخ نيز انبياء و اولياء در حضور در اعتكاف پيش قدم بودهاند، به اين نمونه ها توجه شود:
1. حضرت سليمان: مرحوم مجلسي به نقل از مرحوم طبرسي آورده است كه «اِنَّ سُلَيْمانَ كانَ يَعْتَكِفُ في مَسْجِدِ بَيْتِ الْمُقَدَّسِ اَلسَّنَةَ وَالسَّنَتَيْنِ وَالشَّهْرَ وَالشَّهْرَيْنِ وَاَقَلَّ وَاَكْثَرَ يُدْخِلُ فيهِ طَعامَهُ وَشَرابَهُ وَيَتَعَبَّدُ فيهِ؛ براستي سليمان هميشه در مسجد بيت المقدس به مدت يك سال و دو سال، يك ماه و دو ماه، كمتر و بيشتر، اعتكاف ميكرد و غذا و آب خود را به آنجا ميبرد و در آنجا به عبادت ميپرداخت.»[23]
در ادامه اين روايت آمده است كه حتي مرگ حضرت سليمان ـ عليه السلام ـ در همانجا و در حال اعتكاف اتفاق افتاد.
از آيه 125 سوره بقره استفاده ميشود كه اين سنت در زمان حضرت ابراهيم و اسماعيل ـ عليهما السلام ـ نيز برپا بوده است.
2. حضرت مريم عليها السلام: آن گاه كه فرشته الهي به ملاقات حضرت مريم آمد، او از مردم فاصله گرفت و در خلوت به سر برد تا در مكاني خالي و فارغ از هر گونه دغدغه به راز و نياز با خداي خود بپردازد و چيزي او را از ياد محبوب غافل نكند. به همين جهت طرف شرق بيت المقدس را كه شايد محلي آرامتر و يا از نظر تابش آفتاب پاكتر و مناسبتر بود، برگزيد.[24]
مرحوم علامه طباطبايي ميگويد: «هدف حضرت مريم ـ عليها السلام ـ از دوري نمودن از مردم، بريدن از آنان و روي آوردن به سنت «اعتكاف» بوده است.[25]
3. پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله: اعتكاف، در دوران جاهليت به عنوان يك عمل عبادي رائج بوده است[26] و حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه هنوز مبعوث به رسالت نشده بود، هر سال چند ماه را در غار حرا اعتكاف مي كردند،[27] ولي در اسلام با احكام و شرايط جديد، توسط شخص پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ عملا ترويج شد؛ لذا حضرت در دهة آخر ماه مبارك رمضان هميشه معتكف بود.
4. امام صادق ـ عليه السلام ـ ميفرمايد: «كانَ رَسُولُ اللهِ ـ صَلَّي الله عليه و آله ـ إذا كانَ الْعَشْرُ الاَواخِرُ اِعْتَكَفَ فِي الْمَسْجِدِ وضربت لَهُ قُبَّةٌ مِنْ شَعْرٍ، وَشَمَّرَ الْميزَرَ وَطَوي فِراشَهُ؛[28] هميشه اين گونه بود كه در دهة آخر [ماه رمضان] رسول خدا در مسجد معتكف ميشد، خيمهاي از پشم براي او بر پا ميكردند، و او پردهاي ميآويخت و بستر خواب را جمع ميكرد.»
و علي ـ عليه السلام ـ در زمينه اعتكاف پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ ميفرمود: «فَلَمْ يَزَلْ يَعْتَكِفُ فِي الْعَشْرِ الاَواخِرِ مِنْ رَمَضانَ حَتَّي تَوَفّاهُ اللهُ[29]؛ پس [پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ] هميشه در دهة آخر ماه رمضان در حال اعتكاف بود تا آن وقت كه خداوند جان او را گرفت».
روشن است وقتي پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين همه به اعتكاف اهميت ميدهد، و به آن احساس نياز ميكند، آيا ديگران نياز ندارند كه به اعتكاف بيشتر اهميت دهند، و در آن حضور عملي و عيني پيدا كنند؟ از معصومين كه بگذريم، علما و مراجع گذشته، اين سنت با ارزش را به خوبي پاس ميداشتند و شخصاً در مراسم اعتكاف حضور مييافتند و يا تشويق به اعتكاف ميكردند كه به نمونههايي در اين زمينه اشاره ميشود:
1. شيخ بهايي و شيخ عيسي عاملي: در عصر صفويه در سايه تلاشها و حضور عيني دو عالم بزرگ آن زمان، شيخ بهايي ـ قدس سرّه ـ (935 ــ 1030 هجري قمري) و شيخ لطف الله عيسي عاملي اصفهاني (متوفاي 1032 ــ 1033 هجري قمري) اعتكاف رونق خاصي در شهرهاي ايران به ويژه قزوين و اصفهان يافت.[30]
2. مقدس اردبيلي: يكي از سالهاي قحطي، مرحوم مقدس تمام خوراكي منزل را بين فقرا تقسيم ميكند، و براي خود چون فقرا، سهمي بر ميدارد. همسرش به او تندي نموده و ميگويد: در مثل چنين سالي اولاد خود را فقير ميگذاري؟ آن مرحوم چيزي نميگويد و با آن اوضاع براي اعتكاف به مسجد كوفه ميرود و در آنجا معتكف ميشود. روز دوم اعتكاف او، شخصي مقداري گندم اعلا و آرد نرم به خانه آن مرحوم ميآورد، و ميگويد: صاحب منزل اينها را براي شما فرستاده و خود در مسجد كوفه معتكف است.
پس از پايان اعتكاف كه مقدس به خانه مي آيد، همسرش به او ميگويد: آذوقهاي كه به وسيله آن عرب فرستاده بودي بسيار عالي و درجه يك بود. مرحوم مقدس متوجه ميشود كه اين از جانب خداوند و عنايت حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ بوده است، پس حمد و ثناي الهي به جاي ميآورد.[31]
3. مرحوم قاضي طباطبائي: او كه استاد كل عرفا بود، در مسجد كوفه و مسجد سهله حجره داشت، و بعضي از شبها را به تنهايي در آن حجرات بيتوته ميكرد و شاگردان خود را توصيه مي كرد، بعضي از شبها به عبادت در مسجد كوفه و يا سهله بپردازند.[32]
4. ميرزا حسين خليلي: حاج ميرزا حسين خليلي متولد 1230 در نجف اشرف و متوفاي 1326، از شاگردان مبرز شيخ انصاري ـ رحمه الله ـ بود. وي اخلاقي نيكو و نفسي كريم و دستي باز داشت. از خصوصيات او اين بود كه هر ساله دهة آخر ماه رمضان را در مسجد كوفه معتكف ميشد. در بين طلوعين زيارت عاشوراي او ترك نميشد. و در اغلب زيارات مخصوصه از نجف تا كربلا پياده ميرفت.[33]
5. شيخ حسنعلي نخودكي: عالم عامل، شيخ حسن علي نخودكي اصفهاني، بسياري از عمر ارزشمند خود را به اعتكاف سپري نمود. او استمداد از ارواح مطهر ائمه هدي ـ عليهم السلام ـ را يكي از شرايط سلوك الي الله ميدانست، از اين رو به «اعتكاف» و زيارت مشاهد متبركه ائمه ـ عليهم السلام ـ اهتمام ميورزيد. و همچنين در مساجد و بقاع متبركه مانند مسجد لبنان، و مقبره علي بن سهل اصفهاني، و... و همچنين كوه صفه ـ كه محل عبادت استاد ايشان بود ـ به «اعتكاف» و عبادت مشغول مي شد.[34]
6. ميرزا مهدي بروجردي: مرحوم ميرزا مهدي بروجردي (1300 ـ 1389 هجري قمري) از ملازمان و كارپردازان آيت الله شيخ عبد الكريم حائري ـ رحمه الله ، مؤسس حوزه علميه قم بود. يكي از استادان حوزه درباره ميرزا مهدي مي گويد: «ايشان زماني به تنهايي درمسجد امام حسن عسكري ـ عليه السلام ـ معتكف ميشدند و هيچ كس ديگري با وي نبود. اين جانب نيز به دو دليل به ايشان ملحق شدم. اول انكه اعتكاف را دوست ميداشتم. ديگر اينكه اعتكاف كه سنت پيامبر ماست، رنگ فراموشي به خود گرفته بود، و وظيفه هر مسلماني است كه به قدر توان خود در راه احياء و ترويج سنتهاي اسلامي كوشش كند... آيت الله بروجردي ـ رحمه الله ـ علاوه بر تعطيل درسها در ايام اعتكاف، معتكفان را مورد لطف و رحمت قرار ميداد.»[35]
استاد مطهري ـ رحمه الله ـ ميگويد: «ما كه بچه بوديم در منزل خود ما ــ من از هفت و هشت سالگي كاملا يادم هست ــ اصلا اينكه ماه رجب دارد مي آيد مشخص بود. ميگفتند: يك هفته به ماه رجب مانده، سه روز مانده، امشب احتمالا شب اول ماه رجب است... مرحوم ابوي ما و مرحوم والده ما غير از اول و آخر ماه رجب و غير از ايامالبيض، پنجشنبهها و جمعهها روزه بودند و بلكه مرحوم ابوي ما در بعضي از سالها دو ماه رجب و شعبان را پيوسته روزه مي گرفتند و به ماه مبارك رمضان متصل ميكردند. اصلا اين ماه، ماه استغفار و توبه و عبادت است.»[36]
درجاي ديگري ميگويد: «در سال 1321 به اصفهان رفته بوديم... در مدرسه نيماورد اصفهان بوديم... يك وقت صداي مرحوم حاج ميرزا علي آقا شيرازي را شنيدم... با همان آهنگي كه داشت و با آن حال و روحي كه داشت اين تعبير را به كار ميبرد: «آن وقتي كه بگويند: «أين الرجبيون» و ما در پيشگاه پروردگار شرمسار باشيم، در ماه رجب هيچ چيز نداشته باشيم و اصلا جزء رجبيون شمرده نشويم، چه خواهيم كرد؟» غرض اين است ]كه[ اين ماه، ماه استغفار و عبادت و روزه است و اين سنتها در ميان ما به كلي دارد فراموش ميشود، ماه رجب ميآيد بزرگهايمان [متوجه نميشوند] تا چه رسد به بچهها. كم كم اگر به بچهها بگوييم، ماههاي قمري را از محرم تا ذي الحجه بشمار، نميتوانند. اصلا فراموش ميشود كه چنين ماههايي هم وجود داشته است. ولي به هر حال تكليف هرگز از ما ساقط نميشود.»[37]
تمامي آنچه در اين بخش بيان شد، نشان ميدهد كه بايد علما، بزرگان، استادان، مديران و... در اين سنت نبوي پيش قدم باشند و با شركت خويش زمينة تشويق و ترغيب ديگران را فراهم نمايند.
اولين عاملي كه ميتواند در توسعه و همه گير شدن اعتكاف نقش به سزايي داشته باشد، شركت بزرگان و خواص هر جامعه و شهر و محل است. يقيناً در هر شهري عالم محبوب، مدير لايق، استاد و معلم فرزانه و... وجود دارد، اگر اينها در شركت در اعتكاف پيشگام شوند، مردم را نيز مي توانند به دنبال خود بكشانند.
به عنوان نمونه در جشن عاطفهها و كمك به سيل زدگان و زلزله زدگان و... اول كمك شخصيتهاي درجه اول كشور اعلام ميشود، آنگاه مردم هم به دنبال آنها حركت ميكنند. همين پيش قدمي را در اعتكاف هم ميتوانند اعمال كنند.
يكي ديگر از عوامل گسترش اعتكاف و مقولههايي از اين دست، طرح همزمان جنبههاي فردي و اجتماعي دين است. تاكيد بر دو جنبه دين دركنار هم سبب ميشود تا مردم به مقولههايي مانند اعتكاف با عظمت بنگرند و تنها با، تاكيد دائمي و يك جانبه بر جنبههاي اجتماعي دين، ويا فوائد مادي و دنيوي آن، رفته رفته برنامههاي عبادي و تربيتي دين را در اذهان، بياهميت و كم رنگ جلوه ميدهد. همانگونه كه منحصر كردن دين در آداب و برنامههاي فردي و معنوي و جدا از مقولههاي اجتماعي، تصويري ناقص از دين محسوب ميشود.
امروزه به لطف الهي خيل عظيمي از جوانان كشور، تشنه و جوياي معنويتند. آنان به دنبال روزنهاي ميگردند تا شميم دل انگيز معنويت اسلامي را از آن استشمام كنند. بها دادن به پديدههايي همچون اعتكاف، پاسخي مثبت و مشروع به اين نياز حياتي و بنيادين نسل جوان و جامعه است.[38]
معمولا عدم آگاهي نسبت به چيزي، سبب مي شود تا انسان آن را سخت و دشوار تلقي كند. بي اطلاعي از احكام، آداب و شرايط اعتكاف، باعث ميشود تا در اذهان برخي مردم مشكل جلوه كند، حال آنكه اعتكاف گرچه با برخي محدوديتها همراه است، عمل دشواري نيست. مثلا در مورد روزه _ كه شرط حتمي اعتكاف است _ مي توان آن را در ماه مبارك رمضان، مخصوصاً در ايام و شبهاي قدر قرار داد كه زمان اصلي اعتكاف در سيره معصومان است. در اين صورت، معتكف به جز روزة واجب و حضور در مسجد جهت ايام قدر، كار جداگانه اي انجام نداده است و تروك اعتكاف كه عبارت است از بوييدن عطر و گياهان معطر، خريد و فروش و مجادله و بحث براي اظهار فضيلت و نزديك شدن به همسر، براي يك مسلمان كار دشواري نيست.[39]
قرآن كريم آنجا كه ميخواهد روزه يك ماه رمضان را بر مردم واجب كند، براي پذيرش جامعه مي فرمايد: «روزه بر شما نوشته و واجب شده است؛ چنانكه بر امتهاي قبل از شما واجب شده بود».[40] اين نشان ميدهد كه اگر انسان بداند در اين راه تنها نيست و اين راه، روندگان قبلي داشته ، راحتتر ميتواند بپذيرد واگر احساس كند كه تنها است و اولين رونده است، احساس ترس و نگراني دارد.
اگر بيان شود كه در امتهاي قبل نيز اعتكاف به صورت مشكلتري بوده است، و هم اكنون در جوامع اسلامي مخصوصاً در مكه و مدينه، مردم و جوانان راحتتر اين مسئله را پذيرا شدهاند و از آن استقبال مينمايند، تأثير به سزايي خواهد داشت.
اگر بپذيريم كه اعتكاف دشواريهايي دارد، بايد تبيين شود كه تحمل اين اندك سختي و رياضت، نتايج گرانبهايي به ارمغان ميآورد. برخي از اين آثار در بخش اول بيان شد؛ همچون بخشش گناهان، اجر بي حساب، نجات از جهنم، و همين طور تقويت اراده، تزكيه نفس، تعالي معنوي، چشيدن لذتهاي معنوي و.. و امثال اين آثار براي جامعه و مخصوصاً جوانان به خوبي بايد بيان شود، و در سطح وسيع مطرح گردد. آنگاه به خوبي مردم از اعتكاف استقبال مينمايند.
به نظر ميرسد وجود برخي سؤالات و ابهامها پيرامون اعتكاف نيز در كم رنگ شدن اين سنت اسلامي بيتأثير نبوده است. بايد براي مردم روشن شود كه اعتكاف با حس مسئوليت اجتماعي تنافي ندارد، و اينكه اعتكاف اتلاف بيهوده وقت نيست و در كنار آن ميتوان به مطالعه، تحصيل علم و دانش و انجام كارهاي مباح پرداخت.
از جمله پرسشهايي كه براي مديران و مسئولان مطرح است، اين است كه در موارد ضرورت براي انجام برخي كارها، آيا ميتوانند از محل اعتكاف خارج شوند يا نه؟
اولاً: بايد گفت تا داخل روز سوم نشده اعتكاف واجب نيست و اگر مشكلي پيش آمد، مي تواند اعتكاف را بهم بزند، و حتي ميتواند از اول به گونهاي نيت كند كه هر وقت خواست ـ حتي روز سوم ـ از حالت اعتكاف خارج شود.[41]
و ثانياً: مواردي براي خروج از مسجد استثنا شده است، مانند: گواهي دادن در دادگاه، تشييع جنازه، نماز جماعت. و براي انجام ساير كارهاي ضروري عرفي يا شرعي، خواه واجب باشد يا مستحب، مربوط به امور دنيوي باشد يا اخروي، ولي مصلحتي در آن نهفته باشد، مي توان خارج شد.[42]
ممكن است اطلاق اين فتوا شامل برخي كارهاي ضروري اداري نيز بشود. مرحوم صاحب وسائل شش روايت را نقل نموده كه معتكف نمي تواند از محل اعتكاف خارج شود: «إِلاّ لِحاجَةٍ لابُدَّ مِنْها؛ مگر براي كاري كه ناچار از انجام آن است».[43]
بر فقها است كه تعيين فرمايند، آيا اين حاجت شامل برخي كارهاي مهم اداري نميشود و آيا براي انجام حاجات مردم ميتوان از مسجد خارج شد؟
روايتي را به عنوان حسن ختام نقل ميكنيم، شايد بتواند راهگشا باشد. ميمون بن مهران مي گويد: در نزد حسن بن علي ـ عليه السلام ـ [در مسجد در حال اعتكاف] نشسته بودم كه مردي بر او وارد شد، عرض كرد: يابن رسول الله! فلاني از من مالي طلب دارد و مي خواهد مرا در مقابل مالش حبس كند. حضرت فرمود: به خدا قسم مالي نزدم نيست تا قرضت را بپردازم. عرض كرد: [لااقل] با او صحبت كنيد [شايد مهلت دهد]. راوي مي گويد حضرت امام حسن نعلين خود را پوشيد ]و با او راه افتاد]. پس به او عرض كردم: آيا اعتكافت را فراموش كردي؟
حضرت فرمود: «لَمْ أنْسِ وَلكِنّي سَمِعْتُ اَبي يُحَدِّثُ عَنْ جَدّي رَسُولِ الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ اِنَّهُ قالَ: مَنْ سَعي في حاجَةِ أخيهِ الْمُسْلِمِ فَكَأنَّما عَبَدَ اللهَ عَزَّوَجَلَّ تِسْعَةَ آلاف سَنَة صائِماً نَهارَهُ، قائِماً لَيْلَهُ؛ نه، فراموش نكردم، ولي از پدرم شنيدم كه از جدم رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل نمود كه آن حضرت فرمود: كسي كه در [برآوردن] حاجت برادر مسلمانش تلاش كند، پس گويا خداي عزيز و جليل را نه هزار سال، در حالي كه روزها روزه دارد، و شبها در حال نماز بيدار است، پرستش كرده است.»
از روايت فوق استفاده نمي شود كه حضرت اعتكافش را باطل نمود، بلكه ظاهر (والله العالم) اين است كه با حفظ اعتكاف، در پي حاجت آن شخص رفت. اگر اين مطلب تمام باشد، به خوبي مي توان نتيجه گرفت كه مي شود براي برآوردن حاجات مردم بيرون رفت و با انجام آن با سرعت دوباره برگشت. مخصوصاً اگر اين روايت را در كنار شش روايت قبلي _ كه مورد اشاره قرار گرفت _ قرار دهيم، به خوبي مي توان گفت كه يكي از موارد حاجت، قضاي حاجت مؤمنان است، مخصوصاً در مواردي كه لازم و حياتي شمرده ميشود.
[1] . محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، بيروت، ج70، ص 252؛ اصول كافي، ج 2، ص 83.
[2] . بحار الانوار، همان؛ اصول كافي، همان.
[3] . جملات پاياني اقتباس از جواد محدثي، خيمه، ويژه نامة اعتكاف، رجب 1424، ص8.
[4] . راغب اصفهاني، المفردات، تهران، دفتر نشر الكتاب، چاپ دوم، 1404، ص 343؛ و مجمع البحرين؛ ج 7، ص 103، ماده عكف.
[5] . بقره / 125.
[6] . محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، بيروت، ج 83، ص 383.
[7] . بقره / 187.
[8] . اشاره به آية ﴿إنَّ الصَّلوةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ﴾.
[9] . بحار الانوار، همان. ج 69، ص381.
[10] . همان، ج 96، ص 254.
[11] . حرّ عاملي، وسائل الشيعه، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ چهارم، 1391 م ، ج 7 (بيست جلدي) ص 357، ح21.
[12] . همان، ص 354، ح10.
[13] . همان، ص 357، ح22.
[14] . شيخ عباس قمي، سفينة البحار، مكتبة السنائي، ج1، ص446.
[15] . متقي هندي، كنز العمّال، بيروت، مؤسسه الرساله، ج 8، ح 24007.
[16] . مفاتيح الجنان، ص 144، دعاي جوشن كبير.
[17] . همان، ص 132، دعاي مجير.
[18] . همان، ج8، حديث 24012.
[19] . سيد بن طاووس، الاقبال الاعمال، ص195.
[20] . وسائل الشيعه، همان، ج7، ص 397، ح 4.
[21] . همان، ص 397، ح 2.
[22] . همان، ح 3.
[23] . بحار الانوار، همان، ج 14، ص 141.
[24] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1370، ج13، ص33.
[25] . علامه سيد محمدحسين طباطبائي، الميزان، تهران، دار الكتب ، ج 14، ص34.
[26] . ر.ك: سيد مرتضي، المسائل الناصريات، ص19؛ علامه حلي، تذكرة الاولياء، ج 6، كتاب اعتكاف، ص 239.
[27] . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبه 192، ص 398.
[28] . وسائل الشيعه، ج7، ص 397، ح1.
[29] . بحار الانوار، همان، ج94، ص7.
[30] . مجله خيمه، همان، ص 21.
[31] . فوائد الرضويه، ص 23. به نقل از سيد مهدي شمس الدين، ره توشه سالكان، انتشارات قدس، اول، 1373، ص 86 ـ 87 با تلخيص.
[32] . مهر تابان، ص 19.
[33] . زندگاني شيخ انصاري، ص 249، به نقل از ره توشه سالكان، همان، ص 88.
[34] . همان، ص 89 و ر.ك: نشان از بي نشانها، ص24.
[35] . مجله خيمه، همان، ص 23.
[36] . مرتضي مطهري، آشنايي با قرآن، قم ، انتشارات صدرا، ج8، ص 233.
[37] . همان، ص 234 ــ 235، با تلخيص.
[38] . رحيم نوبهار، اعتكاف سنتي محمدي ـ صلّي الله عليه و آله ـ ، انتشارات مؤسسه عمران مساجد، چاپ سوم، 1377، ص 50 ـ 70، با اضافات.
[39] . با نگاهي به: اعتكاف تطهير صحيفه اعمال، قم، مسجد جمكران، 1375، ص 43.
[40] . بقره / 183.
[41] . سيد محمد كاظم طباطبائي يزدي، العروة الوثقي، قم، مؤسسه اسماعيليان، 1412، ج2، ص 85، مسئله 40
[42] . همان، ج2، ص83، مسئله 30.
[43] . وسائل الشيعه، همان، ج7، ص 408 ـ 409.